سورپرایز بابایی
بابایی برای چند روزی به یه سفر کاری رفته بود. وقتی برگشت خبر اومدن تو جوجوی نازو بهش دادم. از خوشحالی داشت بال در میاورد... ...
نویسنده :
مامان ريحانه
13:58